انقلابی بودن یک هویت است
از آتن تا الجزایر
از آتش تا خط
از کشاورزی تا صنعت
از اکتبر تا بهمن
از کاسترو تا خمینی و از خارا تا آوینی
هنرمند انقلابی متفاوت است از هنرمند انقلاب اسلامی
هم هنرمند انقلابی بودن و هم هنرمند انقلاب اسلامی بودن؛ در زیست و جهان بینی وی باید مشهود باشد.
هم در عین و هم در ذهن برای همین جدای از رفتار و زندگی اشدر کلیه ی آثارش؛
حتی درباره ی زمینیترین موضوعات هم رگه هایی از این جهانبینی را میشود پیدا کرد.
دکتر سنگری در فصل اول کتاب از نتایج سحر اینچنین مینویسد:
“چنین شاعری اگر سرودههایی داشته باشد که واجد درون مایهٔ پیش گفته شده (شهادت، عدالتخواهی، ظلمستیزی، انساندوستی، معنویتگرایی، ستایشارزشها و چهرههایارزشآفرینالهی-انسانی) نباشد،
باز هم شاعر انقلاباسلامی بشمار میآید و شعر او شعر انقلاباسلامی است؛
مشروط بر اینکه با هویتی که از او شاعر انقلاباسلامی ساخته است مطلق و کامل فاصله نگرفته باشد..
با این مقدمات، اگر شاعر انقلاب سرودههایی عاشقانه،عارفانهٔ محض، مطایبه، دوستانهٔ فردی، فلسفی و اجتماعی، طنزآمیز و …داشته باشد،
که در تلقی نخست، شعر انقلاب اسلامی نگاشته نشود،
شعر انقلاباسلامی است و او شاعر انقلاباسلامی محسوب میشود.
معنی این سخن این است که جغرافیای محتوایی و معنایی شعر انقلاباسلامی بسیار گسترده است
و همهٔ گونههای شعری را در بر میگیرد.
و شاعر(هنرمند) انقلاب را نباید شاعری انگاشت که فقط در وصف انقلاب و ارزشها و باور ها و موضوعات متداول و متعارف انقلاب شعر بگوید و به اصطلاح شعر او «انقلابی» باشد”
برای تبیین بهتر؛ دو سروده از دو شاعر با قالب و موضوعی یکسان (وصف همسر) را با هم مقایسه میکنیم:
۱- آیدا در آینه از احمد شاملو
لبانت
به ظرافت شعر
شهوانی ترین بوسه ها را به شرمی چنان مبدل میکند
که…
نه گندم و نه سیب از قیصر امین پور
نه گندم و نه سیب
آدم فریب نام تو را خورد
از بیشمار نام شهیدانت…